تابستون...
زندگی تنها بودن نیست...چرا و چگونه بودن است هر کس که چرایی برای زیستن دارد٬ با هر چگونه ای خواهد ساخت..!! نا گهان می نویسم از تمام لحظاتی که قرار است بیاید از تمام روزهایی که به سرعت گذشتند از تمام...
View ArticleArticle 7
شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم ..... خداحافظ و این یعنی نخواهی رفت از یادم.... دکتر علی شریعتی: در بیکرانه ی هستی دو چیز است که افسونم میکند... آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که...
View ArticleArticle 6
میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش بخدا میبرم از شهر شما دل شوریده و ویرانه خویش میبرم٬ تا که در آن نقطه کور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زین همه خواهش بیجا و تباه...
View ArticleArticle 5
همه شب با دلم کسی میگفت: « سخت آشفته ای ز دیدارش صبحدم با ستارگان سپید می رود٬ می رود٬ نگهدارش!» من به بوی تو رفته از دنیا بی خبر از فریب فرداها روی مژگان نازکم میریخت چشمهای تو چون غبار طلا تنم از حس...
View ArticleArticle 1
من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی تو با من می رفتی تو در من می خواندی وقتی که من خیابان ها را بی هیچ مقصودی می پیمودم تو با من می رفتی تو در من می خواندی تو از میان نارون ها،گنجشک های عاشق را به...
View Articleزندگی ها
چه دلنگرانی،گاه، وقتی که با منی و من پیروز تر و سر افراز تر از دیگران! زیرا نمی دانی که در من است پیروزی هزاران چهره ایی که نمیتوانی ببینی، هزاران پا و قلبی که با من راه سپرده اند،
View Article
More Pages to Explore .....